3 گام موثر به سمت فرزندپروری آگاهانه
شما چگونه فکر می کنید؟ به نظر شما کودکان از همان ابتدا که متولد می شوند ، با شخصیت از پیش تعیین شده ای پا به این دنیا می گذراند؟ یعنی یک کودک 10 ساله ی پرخاشگر، یا کودک 8 ساله ی مستقل و خودکفا، با این ویژگی ها به دنیا آمده اند؟ یک کودک مضطرب از ابتدا با ترس و اضطراب متولد شده ؟ و بسیاری خصوصیات بد و خوب دیگر که ترجیح می دهم به جای این واژه های مبهم از کلماتی واضح تر، یعنی رشدنایافته و رشدیافته بهره ببرم.
بهره گیری از همین دو واژه “رشدیافته و رشدنایافته” این آگاهی را به ما می دهد که پای موارد از پیش تعیین شده ی غیر قابل تغییری در میان نیست، که اگر چنین بود اساس خلقت انسان به زیر سؤال می رفت، انسان به این دنیا می آید که رشد کند، که مسیر هر چه بیشتر، پیش رفتن و کامل تر شدن را طی کند .
اگر بعنوان والدین یا مربیان کودک بر این باور باشیم که همه چیز از ابتدای تولد تعیین شده و ما نقشی در شکل دادن یا تغییر آن نداریم و نقش وراثت بوده و آن چه از پدر یا مادر و فامیل به ارث برده است، با چنین تفکری راه تلاش و تأثیر گذاری خود را می بندیم. پس به جهت فرزندپروری آگاهانه و تأثیر گذار در سلامت روح، روان و جسم کودک و رشد توانمندی های او، چه مسیری را بهتر است طی بکنیم:
گام 1: پذیرش
با وجود آگاهی از تأثیر ژن ها و به ارث رسیدن برخی خصوصیات از والدین به کودکان، اما واقعیت مهم این است که این رفتار و گفتار ماست که مهمترین الگو وعامل تأثیرگذار در رشد و شکل گیری شخصیت کودکان است و پذیرش این واقعیت ، گامی مهم، به جهت فرزندپروی آگاهانه است.
این مسئله که در وجود ما والدین و مربیان و هر شخص مرتبط با کودک نیز بخش های رشد یافته و رشد نایافته ی بسیاری است ، واقعیتی است که جای پنهان کردن ندارد، در نتیجه خیلی طبیعی است که وقتی خود در بخشی از وجودمان دارای ضعفی هستیم، نتوانیم همان را در کودک رشد بدهیم.
تصور کنید پدری خود به قدر کافی دارای استقلال و خود کفایی نباشد، آیا در چنین شرایطی تربیت کودکی مستقل و خود کفا کار راحتی است؟ یا مادری که به قدر کافی خویشتن داری در وجودش رشد نکرده باشد ،آیا می تواند الگوی مناسبی از خویشتن داری و کنترل هیجان برای کودکان خود باشد؟ یا فردی که بانک محبت و توجه وجودش به قدر کافی پر نیست و به قدر کافی خود را ارزشمند و دوست داشتنی نمی داند ، آیا می تواند توجه و محبت کافی به کودکان داشته باشد.
پس به جهت انجام فرزندپروری آگاهانه، بهتر است بپذیریم که همه ی ما در مسیر رشد و کمال هستیم و بسیار طبیعی است که بخش هایی از وجود مان نیاز به توجه بیشتری برای رشد داشته باشند .
گام 2: خودآگاهی
والدین آگاه، بعد از پذیرش تأثیر گذاری رفتار و گفتارشان بر فرزندان شان، شروع به مطالعه و شناخت بهتر خود می کنند ، ما چه به عنوان والد، چه مربی، چه هر انسان تأثیر گذار در زندگی یک کودک، نه تنها با آموزش های مستقیمی که به کودک می دهیم بلکه با هر رفتاری که در طول روز چه در ارتباط با کودک چه دیگران انجام می دهیم، در حال آموزش به کودکان هستیم. در واقع بچه ها با مشاهده ی رفتار ما، خیلی از رفتار ها را یاد گرفته و آن را در وجود خودشان درونی می کنند. بنابراین ما در همه ی شرایط در حال تأثیرگذاری و آموزش به کودکان هستیم، چه بهتر که تلاش کنیم که تأثیرات مثبت از خود به جا بگذاریم.
بنابراین در راستای فرزندپروری آگاهانه و تأثیرگذار، خیلی مهم است که رفتارهای خود را بازنگری کنیم و از رفتارهای کمتر رشد یافته ی خود مطلع شده و به دنبال راه هایی باشیم که به رشد آنها در وجود مان کمک نماید، در واقع با این کار، به یک آگاهی دیگر هم می رسیم، متوجه دلیل بعضی رفتارهایی که در کودک خود می بینیم و نسبت به آنها احساس نارضایتی و ناامیدی داریم، نیز می شویم.
فکر می کنم این بسیار جای خوشحالی دارد، که متوجه بشویم که بر خلاف تصور ما رفتار فرزند یا فرزندان ما از پیش تعیین شده و غیر قابل تغییر نیست، و خبر بهتر آن که ما بعنوان مهمترین الگوهای کودکان خود، تنها با تغییر رفتارهایمان می توانیم تأثیرات بسیاری در تغییر شخصیت و سرنوشت کودکان مان به جا بگذاریم.
گام 3: تمرین
” کار نیکو کردن از پر کردن است ”
اما گام آخر در فرزندپروری آگاهانه، تمرین به جهت تغییر است. البته که تغییر، کار چندان راحتی نیست. هر یک از ما والدین، سالهاست که الگوهای عمل خاصی را هر روز تکرار می کنیم و تبدیل به عادت هایی شده اند که تقریباً بدون فکر و اندیشه آن ها را هر روز بازی می کنیم. اما وقت آن رسیده که به خاطر آینده ی بهتر کودکان مان هم که شده این الگوها را بازنگری کرده و تغییر بدهیم .
والدین آگاه و تأثیرگذار، بعد از کسب آگاهی به طرق مختلف مثل مطالعه، دریافت مشاوره، شرکت در کارگاه ها و کلاس های آموزشی مختلف و … ، شروع به تلاش و تمرین می کنند.
با تمام سفت و سختی یک عادت، اگر تصمیم بگیریم هر روز گام کوچکی را بر خلاف آن عادت برداشته و در تمرین آن مداومت کنیم، قطعا ً در تغییر آن موفق می شویم، برای مثال والدی که نیاز به رشد دادن مهارت خویشتن داری و کنترل هیجاناتش دارد، بهتر است بعد از مطالعه و کسب آگاهی در این زمینه و یافتن راهکاریی برای رشد این مهارت ، تمرین را آغاز نماید، یکی از تمرین ها می تواند مکثی کوتاه و شمارش تا عدد 10، قبل از هر گونه عکس العملی، باشد. اگر با خود قرار و نشانی بگذاریم که مثلا ً در ابتدا، حداقل روزی دو بار، این تمرین را انجام بدهیم و به مرور آن را بیشتر کنیم، در مدتی کوتاه متوجه ایجاد تغییراتی در خود و قطعا ً در کودکان اطراف خود می شویم.
همه ی ما دوست داریم ، با فرزند پروری آگاهانه و مؤثر، فرزندانی سالم (جسمی ، روانی ، روحی ) و توانمند تربیت کنیم. برای رسیدن به این هدف، بسیار مهم است که خود نیز به عنوان الگوی آنها، از سلامت و توانمندی لازم برخودار باشیم. البته که هیچ انسانی کامل نیست، اما اینکه همه با هم و در کنار هم، در مسیر کامل شدن گام برداریم و نسبت به بخش های کمتر رشد یافته ی وجود خود، پذیرش و آگاهی کسب کنیم و به جهت رشد بهتر آنها ، هر روز تمرین و تلاش کنیم، می تواند گام های مؤثری در تحقق هدف مان باشند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.